تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت دویست و هشتم
زمان ارسال : ۹۳ روز پیش
نگاه گرمی به او میاندازم که هنوز سرش در گوشیست. اوج خوش سلیقهگی من در علاقهایست که به خودش پیدا کردهام.
موهایش کمی از همیشه بلندتر شدهاند و حالا که سرش را خم کردهاست، چند تار از آنها با سرکشی از جای خودشان رقصیده و به سمت پیشانیاش پایین آمدهاند. دلم میخواهد دست پیش ببرم و میان موهای مشکی رنگش بکشم. حسابی به هم بریزمشان و بعد خودم دوباره موهایش را مرتب کنم. اما همین
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید.🌺🌺
۲ ماه پیشماهرخ
00چقدر عاشقانه های صدرا زیبا و مردونست و قابل لمس
۳ ماه پیشسیتا
00خوب مثل همیشه
۳ ماه پیشنفس
00مرسی ولی کوتاه بود
۳ ماه پیشآرزو
20چرا به این کمی؟
۳ ماه پیشZahra.s
00وای چقد خوشگلن این دوتا
۳ ماه پیشیاسی
00چرا تموم رمانها هر دفعه دارن هی کم و کمتر میشن
۳ ماه پیششادی
۲۹ ساله 10همین!!!چ قدر کم دستتون درد نکنه بیشتر بشه خیلی خوب میشه
۳ ماه پیشیانا
00همین پس چرا این پارت داره حال خواننده میگیره!؟
۳ ماه پیشAa
00👏🌹🌺
۳ ماه پیشنورا
10وجدانا پارت ها خیلی خیلی کوتاهه!
۳ ماه پیشنجوا
۴۰ ساله 20خیلی عالی قربون دستت خانم
۳ ماه پیش؛
10چقد گوگولین و چقد پارتا کوتاهه
۳ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 20🥰🥰🥰🥰🥰
۳ ماه پیش
فاطمه ❤️
10رمان خیلی خوبیه با عاشقانه های آروم ❤️🌷🤩